اين سوال بسيار مقدماتي معماری و طراحی دربارهي هيچ يک از علوم طرح نميشود – شايد از آن رو که ماهيت علوم معماری و طراحی بر همگان مشخص است- اما در خصوص معماري و اجرای ساحتمان و اجرای نما و طراحی داخلی ساختمان و دکوراسیون داخلی و بيشتر رشتههاي هنري در وهلهي اول از چيستي و موضوعات آنها، حتي از سوي دانشجويان همان رشته معماری، سوال ميشود. در واقع همه کمابيش ميدانند فيزيک به چه مقولهاي ميپردازد و يا علم شيمي از چه سخن ميگويد، ولي دانشجوي معماري و طراحی همواره بايد جستجوگر اين معناي بنيادين باشد که معماري چيست و به چه چيزِ يک بنا، معماريِ آن ميگويند؟
آنچه در اينجا ارائه ميشود، حاصل تجربهاي است که شايد براي همهي معمارها فرصت به دست آوردنش فراهم نشود. اين فرصت در واقع نگاهي ژرف در طول بيست سال به سينما و عميقتر ديدن معماري و ساحتمان سازی از زاويهي سينماست. در عالم سينما اصطلاحي وجود دارد که «ماسکه» نام دارد و زماني به کار ميرود که سوژه پشت چيزي پنهان شده است و براي ديدنش بايد دوربين را جابهجا کرد و زاويهي مطلوبتري انتخاب کرد تا سوژه از حالت «ماسکه» خارج شود. دقت براين خصلت، الهامبخش راهي شد که به کمک آن ميتوان موضوع معماري و ساختمان سازی را از حالت ماسکه خارج کرد. اگر صرفأ از دريچهي معماري به معماري و اجرای ساختمان و طراحی دکوراسیون و اجرای نما نگاه کنيم، زوايايي که پيشرو خواهيم داشت «ماسکه» است؛ بايد از زواياي ديگري وارد شد.
اما يک بنا، چه مراتبي ميتواند داشته باشد؟ به نظرم، براي بناها سه مرتبه ميتوان در نظر گرفت. مرتبهي اول، سادهترين و ابتداييترين صورت بنا، يعني «سرپناه» و اجرای ساختمان است. انسان از لحاظ جسماني، موجودي بسيار حساس است و تاب مقاومت در برابر عوارض محيطي چون سرما، گرما و... را ندارد. سرپناه ساخته ميشود تا او را از اين عوارض طبيعي مصون دارد. در مرتبهي نخست، بنا تنها يک چهار ديواري است که انسان در آن به همهي امور خود ميپردازد و فاقد تفکيک است؛ يعني اتاق خواب، آشپزخانه، نشيمن و انواع و اقسام فضاهايي که نسبتي موزون در کنار هم، يک بناي خوب را ايجاد ميکنند وجود ندارند. در مرتبهي «سرپناه» و اجرای ساختمان عموماً مصالح ساختمان را برای اجرای ساختمان و اجرای نمای ساختمان در طبيعيترين صورتي که ميتوان از آنها استفاده کرد و اجرا نمود، به کار ميگيرند؛ مثلاً سنگها را به همان صورت طبيعي بر روي هم ميچينند و سرپناهي به وجود ميآورند، از تنههاي درخت بي هيچ تغيير و تصرفي استفاده ميکنند و خاک را در طبيعيترين حالت فقط با آب مخلوط ميکنند و سرپناهي گلي به وجود ميآورند. در روستاها، ميتوان سرپناهها و ساختمان هایی را يافت که مصالح اجرای ساختمان و اجرای نمای ساختمان آن از اطراف محل به دست آمده است. در اين مرحله، قواعد و معادلات علمي جايي ندارند و در واقع فيزيک، شيمي و مکانيک نقشي در ساخت سرپناه و اجرای ساختمان و اجرای نمای ساختمان ايفا نميکنند. گاه ديوار از حد لزوم ضخيمتر يا سقف با تيرهاي قطورتر يا نازکتر از حد لازم پوشيده شده است. به همين جهت، ميبينيم که برخي از آنها در طول قرون و اعصار به جاي ماندهاند و برخي زودتر از ميان رفتهاند. نکتهي ديگر اين است که سرپناه و اجرای ساختمان و طراحی محوطه و فضای سبز و اجرای نمای ساختمان به نسبت محيط اطراف و منطبق با شرايط طبيعي محل ساخته ميشود. براي مثال، در محيط سرد، سرپناه و اجرای ساحتمان و طراحی سازه و اجرای نما کوچکترين روزنهاي ندارد؛ در گرما و تابش شديد آفتاب، نورگير و روزن سرپناه بسيار کوچک است؛ در منطقهي بادخيز، سرپناه و اجرای ساختمان و طراحی نمای ساختمان مدرن یا کلاسیک پشت به باد ساخته ميشود و... همهي موارد ياد شده حکايت از آن دارد که انسان در اين مرتبه، يا زماني که بنا را تنها به مثابهي سرپناه ميشناسد، در صدد برقراري مناسبات مسالمتآميز با طبيعت نيست، و قصد تحت کنترل در آوردن آن را ندارد. از اين رو، سرپناههاو ساختمان های مرحلهي اول در همهي نقاط جهان شباهتهاي بسياري با هم دارند؛ چرا که پاسخگوي نيازها و وجه مشترک همهي انسانها در تمام نقاط کرهي زمين هستند. وجه مشترک آنها فيزيک انسان است که در مقابل عوارض طبيعي واکنش مشابه نشان ميدهد. اگر تفاوتي در سرپناهها و اجرای ساختمان و طراحی تاسیسات و اجرای نما در جهان ديده ميشود، بيشتر به نوع مصالح موجود در محيط و يا نوع تهديدهاي محيطي مربوط ميشود.
مرتبهي دوم، مرتبهي ساختمانسازي و اجرای ساحتمان و طراحی ویلا و اجرای نما است. در اين مرحله، انسان به جهت تمکني که يافته است، اين امکان را مييابد که با تدبير و درايت، فضاي مطلوب و مطبوعتري براي زندگي بسازد. در اينجاست که به يکباره بنای ساختمان پيشرفت ميکند. بر خلاف مرحلهي سرپناه و اجرای ساختمان که مصالح با کمترين تصرف به کار ميرفت، در اين مرحله نهايت تغيير و تصرف دراجرای ساختمان و اجرای نما صورت ميگيرد تا بنا مقاومتر، زيباتراز نظر نمای ساختمان و طراحی داخلی و با صرفهتر شود. در اين مرحله يافتههاي فيزيک، شيمي و مکانيك و ديگر علوم نيز به کمک انسان ميآيند و بنا را مقاومتر ميکنند. بر مبناي عملکردها فضاها تفکيک ميشوند و به عبارت دیگر طراحی داخلی و دکوراسیون داخلی برایشان انجام می شود. ديگر جاي خواب و خوراک و نگهداري احشام و انسان در يک چهار ديواري نيست؛ بلکه به نسبت استفاده و عملکردهاي متفاوت، قسمتهاي مجزايي در بنا به وجود ميآيد. انسان در اين مرحله مناسبات مسالمتآميزي با طبيعت برقرار ميسازد و تناسب موزوني ايجاد ميکند. از باد شديدأ استفادهي مفيدي ميبرد (ساخت بادگير و ايجاد جريان مناسب هوا در خانه)، از تابش خورشيد نيز حداکثر روشنايي را ميگيرد و از مظاهر طبيعي برای طراحی معماری و بازسازی منزل یا ساختمان و طراحی نما و اجرای نما و اجرای محوطه بيشترين بهره را ميجويد.از مصالح مختلف برای اجرای نما و اجرای ساختمان و محوطه سازی بهره می برد و نمای ساحتمان و طراحی داخلی را زیبا میکند. در نهايت، در مرتبهي ساختمانسازي، يک بنا به مثابهي ماشين بسيار دقيقي ميتواند تمام نيازها و حوايج کساني را که از آن استفاه ميکنند مرتفع سازد. در اين مرحله نيازهاي جسمي انسان و مناسبات اجتماعي و اقتصادي وي در نوع ساختمانسازي تأثير ميگذارند.
اما، حوايج انسانها به تبع زمان، مکان، مناسبات اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي آنها فرق ميکند؛ در نتيجه ساختمانسازي و اجرای ساختمان نيز با اين شرايط انطباق مييابد. البته اين مسائل در حيطهي معماري نيستند؛ يعني بنا ميتواند دقيق، درست، مقرون به صرفه و کاملاً منطبق بر يافتههاي علمي باشد و نيازهاي انسان را كاملاً مرتفع سازد ولي فاقد معماري باشد.
از اين رو، « معماري اقليم گرم و خشک »، عبارت نادرستي به نظر ميرسد و بهتر است بگوييم: « ساختمانسازي اقليم گرم و خشک »؛ زيرا اقليم با ساختمانسازي نسبت دارد نه با معماری. در مورد عملکرد هم همينطور است. ساختمان با نوع حوايج بشري، که تحت تأثير زمان و مکان است، رابطه دارد و بايد نسبت به متغييرهاي محيطي منعطف باشد؛ يعني مرتبهي ساختمانسازي؛ نسبت به شرايط زمان و مکان منفعل است.
در مرتبهي سرپناهسازي و اجرای ساحتمان و طراحی نما و اجرای نما و طراحی ویلا و اجرای ویلا ، نازلترين وجه وجود انسان، يعني نيازهاي حيواني مطرح هستند. سرپناه و ساختمان سازی فقط جوابگوي شأن حيواني وجود انسان است، در حالي که بشر شئون ديگري نيز دارد که به آنها در اين مرتبه توجه نميشود.مانند طراحی نما و اجرای نما و طراحی داخلی و دکوراسیون داخلی.
اما در مرتبهي ساختمانسازي و اجرای ساختمان ، به وجه «انسان، حيوان ناطق» توجه ميشود؛ حيواني که اهل عقل است، مدنيالطبع است و به طور اجتماعي زندگي ميکند؛ ليکن وجود انسان به اين مراتب هم ختم نميشود و او مراحل متعاليتري هم دارد.
انسان در مرتبه والاتر از موجود مدنيالطبع، موجودي بالطبع همدلانه است؛ مرتبهاي متعالي که در مباحث اعتقادي و ادبيات کشور ما، به روشني بيان شده است. حقيقت وجودي انسان، چيزي است که به زمان و مکان تعلق ندارد، به عالمي که ما اکنون درک ميكنيم متعلق نيست، بلکه از مکاني ديگر است. آيهي «انالله» يعني «ما از او هستيم» و از نزد او آمدهايم و «انا اليه راجعون» يعني «دوباره به سوي او باز ميگرديم» به همين امر اذعان دارد. اگر انسان از نزد کسي يا جايي آمده و بدان جا تعلق داشته باشد و قرار باشد باز هم به همان مکان رجعت
کند، يعني در اينجا غريب است و در غربت به سر ميبرد. در حقيقت در آيهي «انا لله و انا اليه راجعون» به اينان گوشزد شده است که وطنش جاي ديگري است و اهل اين دنيا نيست و قرار است که دوباره به همان وطن مراجعت کند. از همين روست که پيامبر ميفرمايد: «حب الوطن من الايمان»، دوست داشتن و حب وطن آغازين از ايمان است. به قول مولانا:
اين وطن، مصر و عراق و شام نيست
اين وطن جايي است کو را نام نيست
و حافظ بر همين مضمون تأکيد ميکند:
من ملک بودم و فردس برين جايم بود
آدم آورد به اين دير خراب آبادم
اين کنايات شکوهي دوري از وطن است. همهي پيامبران نيز تعلق انسان را به جهاني ديگر به وي گوشزد کردهاند. بدين ترتيب انسان معتقد، همواره به دنبال نشانههايي است که تعلق او را به جهاني ديگر به اثبات برساند.
اما، از نشانههاي تعلق انسان به جهان ديگر اين است که همواره آرزوي چيزهاي را در دل ميپروراند که در اين جهان نديده است. چنين تجربهاي از کجا آمده است؟ چرا انسان اگر ميل به زيبايي ( طراحی نما، اجرای نما، طراحی داخلی، اجرای داخلی، دکوراسیون داخلی، اجرای دکور) دارد، زيبايي مطلوب او مطلق است؛ و اگر ثروت طلب ميکند در سرشاري آن هم، هنوز گمشدهاي دارد. او در جستوجوي زيبايي، علم، عزت، قدرت، ثروت و غنا ( نمای ساختمان ، طراحی داخلی، دکوراسیون داخلی و اجرای ساختمان )به مفهوم مطلق آنهاست؛ ولي اينجا جهان نسبيات است و چيزي به مفهوم مطلق در اين جهان وجود ندارد. پس، حتمأ انسان اين مطلقها را در جاي ديگري تجربه کرده است. او که روزگاري در جهاني ديگر ميزيسته و با حقيقت و خداوند انس داشته است، اکنون از آنجا دور افتاده، دچار نسيان شده و موطن خويش را فراموش کرده است؛ همانند شاهزادهاي که تاج و تخت از كف داده و از ديار خويش رانده شده است. تمايلات، رفتار و منش او شاهزادهوار است، اما در اين ديار جز پوستيني کهنه چيزي به همراه ندارد. او پاسخ اين ميل دروني و اين درد دوري از وطن را در کجا بايد جستوجو کند؟ از اين زمان، به حوزهي بحث معماري و اجرای ساختمان وارد ميشويم. معماري و اجرای ساحتمان و اجرای نما و طراحی نمای ساختمان و طراحی ویلا و اجرای ویلا يعني پاسخ به نيازي که به عالم ديگر مربوط است و در اين جهان محملي ندارد.
مخاطب معماري شأني ديگر از وجود انسان است؛ شأني که سير به باطن عالم ميکند، اين عالم را وطن خويش نميبيند و رو به سوي وطن غايي دارد. اين شأن در وجود انسان منشأ ظهور نيازهايي است که به نيازهاي طبيعي و معمولي وي متفاوت است. کوتاه سخن اين که انسان در مرتبهي «معماري» و اجرای ساختمان، آني متفاوت با انسان در مرحلهي «ساختمانسازي» و يا «سرپناهسازي» و یا اجرای ساختمان دارد و طبعأ نيازها و راهحلهايش هم متفاوت است. البته مرتبههاي ساختمانسازي و معماري و اجرای ساختمان کاملأ از هم جدا نيستند، بلکه ربط طولي دارند: اگر بنايي معماري داشته باشد، حتمأ از لحاظ ساختمانسازي و اجرای ساختمان نيز بناي دقيقي است. در معماري (مثلأ معماري ايران) ميبينيم جوهرهاي براي فرد در نظر گرفته شده که اساسأ معماري براي پاسخ به آن وارد صحنه ميشود، و الا مرتبهي ساختمانسازي و اجرای ساختمان و طراحی نما و اجرای نما و طراحی ویلا و اجرای ویلا و ویلا سازی براي رفع حوايج مادي وي کفايت ميکند.
انسان به نسبت بهرهمندي از جنبههاي گوناگوني مثل اقتصاد، علم، آرامش سياسي و ...، فرصت بيشتري براي تأمل در اين مرتبه مييابد. در دورانهايي که بشر به آشوبهاي سياسي – اجتماعي مبتلا بوده است، آثار معماري و اجرایی و نماهای زیبا و ویلاهای زیبا زيادي پديد نيامده است. آن جوهره، مانند گلي است که در شرايط زيستمحيطي ويژهاي رشد ميکند و اگر شرايط فراهم نباشد به شکل بذر باقي ميماند.
آنچنان که گفته شد، مباحثي چون اقليم، مصالح ساختمان و عملکرد در حوزهي معماري نيستند. در نتيجه معماري وابسته به آنها نيست و ميتوان با تفکري واحد در اقليمهاي گوناگون بناهايي ساخت که همگي از يک معماري حکايت کنند. مثلأ در ميدان نقش جهان، بناهايي چون مسجد شيخ لطفالله، عالي قاپو و سردر قيصريه، از لحاظ نوع عملکرد با يکديگر کاملأ تفاوت دارند؛ اما در مرتبهي معماري، همه از يک خانوادهاند؛ نغمههايي هستند در يک دستگاه موسيقي.
امروزه بسياري بر اين باورند که دنيا در آستانهي قرن بيست و يکم متحول شده است و عصر ارتباطات، ويژگيهاي بسيار متفاوتي با گذشته دارد؛ گويا انسان تغيير ماهيت داده است و ديگر انسان ديروز نيست؛ اما انسان با ديدن دستاوردهاي گذشتگان (اهرام مصر، شاهکارهاي دورهي صفويه در اصفهان و ...) همچنان شگفتزده ميشود، در حالي که او به سبب تکنولوژي جديد، خود را توانمندتر از انسان اعصار گذشته ميبيند و فکر ميکند حقيقت وجودياش با انسانهاي پيشين متفاوت است. ولي آيا واقعأ چنين است؟
معماري طراحی نما، اجرای نما، طراحی داخلی، اجرای داخلی، دکوراسیون داخلی، اجرای دکور و طراحی ویلا و اجرای ویلا و ویلا سازی ) در حبس زمان و مکان درنميآيد. آنچه در حبس زمان و مکان است، مرتبهي ساختمانسازي و اجرای ساختمان و اجرای نمای ساختمان و طراحی نمای ساختمان است و بايد به عملکردي پاسخ دهد؛ پس فقط از اين حيث، در زمان و مکان محبوس ميشود.
محبوس نبودن معماري و اجرای ساختمان در زمان و مکان اشاره به مکاني در وجود ما دارد که در زمان و مکان نميگنجد. اين مکان مشترک ميان ما و مردم روزگاران گذشته همان شأن آن جهاني ما است. سخاوت، صفت حسنهاي است که در اذهان ما با نام حاتم طايي گره خورده است. آيا اين بدان معنا است که هر کس خواست بخشش و انفاق کند بايد به يک قرن پيش از اسلام بازگردد و همان اعمال حاتم را انجام دهد؟ در زمان و مکان ما هم ميتوان سخاوت داشت و البته با انجام اين عمل به ياد حاتم طايي هم افتاد. مثال ديگر شجاعت است که حقيقتي است فارغ از زمان و
مکان. مفاهيمي چون سخاوت و شجاعت فينفسه از زمان و مکان آزاد هستند، اما در لباس زمان و مکان ظهور ميکنند.
در وجود انسان، آن بخش که متناسب با شرايط زمان و مکان است تغيير ميکند، اما آن بخش ديگر که از حبس زمان و مکان آزاد است تغيير نميکند. معماري و اجرای ساختمان با همين بخش وجود انسان تناسب دارد. پس، معماري و اجرای ساختمان آن شأن از بناست که مشمول زمان و مکان نيست، ولي در لباس زمان و مکان ظهور مييابد. اين ديد ميتواند معماري گذشتهي کشور را از اتهامي که مدرنگرايي متوجه آن ميسازد، مبري کند
منبع: كتاب چيستي هنر (مجموعه مقالات)، تهران، مؤسسه تحقيقات و علوم انساني،